سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 560071

  بازدید امروز : 182

  بازدید دیروز : 159

ناب - طالب پور

 
این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی ... و چون عالَم ها آن را وحشت زده کند، تو همدم آنانی . [امام حسین علیه السلام ـ در دعای روز عرفه ـ]
 
نویسنده: حمید طالب پور ::: دوشنبه 93/3/12::: ساعت 12:25 صبح

به نام خدا 

«...کودتا در ایران ممکن نیست»

عباس آقازمانی، معروف به «ابو شریف» از جمله چهره های رازآلود دوران معاصر است. او که در دوران مبارزات قبل از انقلاب کارنامه‌ای فعال دارد، در سال‌های نخست پیروزی انقلاب از چهره‌های نمادین انقلاب و مسئولان محبوب و شناخته شده جمهوری اسلامی بود، شهرتی در خور داشت و در صحنه‌ها حضوری نمایان داشت.

تمام این ابر قدرتها و استعمارگران به این نتیجه رسیدند که در میدان جنگ نمی توانند با مسلمانان مقابله کنند و به همان سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن توسل جستند تا مسلمانها خودشان، خودشان را از بین ببرند و از این طریق بر آنها مسلط و تمام سرمایه هایشان را به غارت ببرند.

می بینیم که دستگاههای تبلیغاتی و رادیو و تلویزیون آنها همه با هدف ایجاد تفرقه فعالیت می کنند.حتی سایت های شیعه ایجاد کردند تا به سنی ها فحاشی کند و سایت هایی برای سنی ها که به مقدسات شیعه توهین کنند تا با این تحریکات جنگهای شیعه و سنی را ادامه دهند و بتوانند از وحدت و همبستگی مجدد امت اسلامی جلوگیری کنند و از گسترش حکومت اسلامی جهانی و به خطر افتادن منافعشان جلوگیری کنند.

توصیه ابوشریف به فتنه گران/ کودتا در ایران ممکن نیست

...طبق آماری که گرفتند در فرانسه 20 سال آینده تعداد مسلمانها در اکثریت خواهد بود. در انگلستان 10 سال دیگر اکثریت مسلمان خواهند بود و در آمریکا هم به همین ترتیب. در حالی که اسلام اینگونه پیش میرود ما باید یک موضع ارشادی داشته باشیم و از این نظر ما رسالت داریم که آنها را از انحراف باز داریم، نه اینکه خودمان همه چیزمان را کنار بگذاریم از ولایت فقیه و نظام و سنتها و فرهنگ مان دست بکشیم و از فرهنگ های آنها پیروی کنیم و همه جوانهامان لباسهای آنها را بپوشند و از آنها تقلید کورکورانه کنند و نباید به خاطر مقداری پیشرفت تکنولوژی آنها خودباخته باشیم و تسلیمشان بشویم. در صورتیکه آنها الان در جهان به لحاظ سیاسی یک ابرقدرت در حال ورشکستگی هستند...

 عباس آقازمانی، معروف به «ابو شریف» از جمله چهره های رازآلود دوران معاصر است. او که در دوران مبارزات قبل از انقلاب کارنامه‌ای فعال دارد، در سال‌های نخست پیروزی انقلاب از چهره‌های نمادین انقلاب و مسئولان محبوب و شناخته شده جمهوری اسلامی بود، شهرتی در خور داشت و در صحنه‌ها حضوری نمایان داشت.

از جمله سوابق ابوشریف می توان به این موارد اشاره کرد:

برادر بزرگ وی هم عضو حزب ملل اسلامی بوده است و دیگر برادرش شهید حسین آقازمانی، عضو رسمی سپاه بود که در سال 1364 به شهادت رسید.

-عباس آقازمانی در دهه 40 با عضویت و تشکیل حزب ملل اسلامی به نبرد مسلحانه با رژیم طاغوت پرداخت و در آبان 1344 به همراه سایر اعضای حزب دستگیر و به پنج سال و سه ماه حبس محکوم شد.

-در سال 1346 از زندان آزاد و بهمراه عده‌ای از همرزمان سابق خود در حزب ملل اسلامی، سازمان مخفی «حزب الله» را بنا نهاد.
-در سال 1349 به منظور طی دوره‌های چریکی و عملیات نظامی به لبنان رفته و به گروه فلسطینی «الفتح» در نبرد با رژیم صهیونیستی می پیوندد.

-در 30 تیر 1351 و هنگام ورود به ایران دستگیر و روانه زندان می‌شود اما مدتی بعد در آبان ماه همان سال موفق به فرار از و خروج مجدد از کشور شد.

پس از چندی به اروپا رفته و برای تحصیل در رشته حقوق بین‌الملل با رشته فرعی تاریخ فلسفه در مقطع فوق لیسانس وارد دانشگاه دولتی فرانکفورت می‌شود.

وی همچنین برای مدتی در دمشق به تحصیل علوم دینی اهل سنت (مکتب حنفی، شافعی) در دانشکده اسلامی جامع الفتح الاسلامیه پرداخت.

-در پائیز 1357 پس از تبعید امام خمینی(ره) به فرانسه، به نوفل لوشـاتو رفت و به واسطه دوستی با شهید بزرگوار حاج مهدی عراقی، ملاقاتی نیز با حضرت امام(ره) داشت.

-در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در پانزدهم بهمن 1357 (3 روز پس از ورود امام) وارد ایران شد و به توصیه آیت الله شهید بهشتی به محل استقرار نیروهای انقلاب در مدرسه رفاه رفت و به سازماندهی آنها و تأمین امنیت و حراست آن مکان مبادرت ورزید.
با شکل گیری سپاه پاسداران در همان اوایل انقلاب و نیز تصویب اساسنامه آن در تاریخ دوم اردیبهشت 58، ابوشریف که یکی از موسسین این نهاد بود.

-در تاریخ 2 خرداد 1359 طی حکمی از طرف فرمانده کل قوا به فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد اما کمتر از یک ماه بعد در تاریخ 27 خرداد 1359 استعفا کرد.(به گفته وی علت استعفایش کنار نیامدن با بنی صدر بود) و همچنین در آرام کردن آشوب‌های گنبد، کردستان و غائله حزب جمهوری خلق مسلمان تبریز به عنوان فرمانده عملیات سپاه نقش اساسی داشت و در جریان آزادسازی پاوه در کنار شهید مصطفی چمران بود.

در اواسط سال 1360 و پس از تغییر و تحولات پیش آمده در سپاه، عباس آقازمانی برای تصدی مسئولیت سفارت ایران در پاکستان، عازم آن کشور شد و در شهریور همان سال بعنوان کاردار ایران در پاکستان منصوب و در فروردین 1361 به سمت سفیر ایران در آن کشور برگزیده شد.

-پس از تکمیل تحصیلات حوزوی و خارج فقه در قم، رهسپار پاکستان شد و تجربیات خود را در اختیار جهادگران شیعه و سنی گذاشت و با تشکیل کلاس‌های عربی و قرآن، در تقویت ایدئولوژی و نیز ایجاد وحدت بین مجاهدان فعالیت می‌کرد او در هنگامه سقوط دولت کمونیستی نجیب‌ا… در کنار مجاهدان افغان وارد کابل شد.

-با ورود طالبان به افغانستان وی به پاکستان عزیمت نمود و از آن زمان به بعد به زندگی در میان طلاب علوم دینی پاکستان بسنده کرد و به فعالیت‌های علمی و مذهبی در آن کشور مشغول شد. عباس آقازمانی به زبان‌های عربی، انگلیسی، اردو و پشتو مسلط است.

-او که مدت‌ها در خارج از ایران به سر می برد، جزو چهره های کمتر شناخته شده انقلاب اسلامی است که سخنان ناگفته زیادی از سال‌های آغاز انقلاب دارد، اما ترجیح می دهد که به مسائل روز جهان اسلام بپردازد .
-با خروج وی از کشور در همان سال 66 و غیبتش در عرصه‌های مختلف سیاسی کشور بود که موجی از شایعات و تهمت ها علیه او شکل گرفت .

-در سال‌های اخیر، از جمله علایق و عرصه‌های فعالیت او موضوع بیداری و وحدت اسلامی در جهت رشد و اعتلای مسلمانان و جوامع و کشورهای اسلامی بوده است.

- او تمایل چندانی به حضور در عرصه های رسانه ای نداشته است! به همین سبب پس از پیگیری های مکرر خبرنگار فرهنگ نیوز ،مصاحبه با وی از طریق یکی از بستگان ایشان صورت گرفته و اتمام مراحل مصاحبه یک ماه به طول انجامید.


* نقش امام خمینی در ایجاد انقلاب اسلامی و نظام ولایت فقیه و بسیج تمام نیروها بر ضد نظام طاغوت را بفرمایید.

قال الله تعالی: " کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ"

فلسفه ارسال رسل و انزال کتب بر اساس این آیه برقراری حکومت خدا بر مردم است، نه حکومت مردم بر مردم و نه حکومت یک حزب و یک اکثریت بر مردم. بلکه حکومت خدا بر مردم. بر این اساس پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) حکومتی را تشکیل دادند و در مدتی کوتاه قسمتی از جهان را به زیر حکومت اسلامی در آوردند. بعد از پیامبر اکرم (ص) خلفا هم مأمور بودند که این راه را ادامه دهند. ولی متاسفانه خلفای اموی حکومت را از مسجد به دربار بردند و براساس قرآن که می فرماید " وَما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمینَ " به جای رحمت، نفرت للعالمین، نفرت للمسلمین و حتی نفرت لاهل بیت پیامبر اگرم(ص) شدند و نسل پیامبر را از بین بردند. بعد از خلفای اموی خلفای عباسی همین روش را ادامه دادند و خاندان و قبلیه خود را بر بقیه مسلمین ترجیح دادندو بر خلاف نص صریح قرآن که می فرماید: " إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ "، آنها با این کارها عقده های قومی و عقده های روانی در بین امت اسلامی ایجاد کردند که بعد از آنها خلافت عثمانی روی کار آمد آنها هم به اثرات این عقده های قومی و روانی اتراک را ترجیح دادند و سعی کردند در حکومت خودشان که خلافت عثمانی بود اتراک را به کارها می گماردند و از اقوام دیگر استفاده نمی کردند و این عقده ها روز به روز در جامعه اسلامی و امت اسلامی بیشتر شد.

البته خلافت عثمانی توانست با بسیج مردم و استفاده از احساساتشان، آنها را به جهاد علیه کفار گرد آورد و پیشروی هایی هم در اروپا کردند و بسیاری از سرزمین ها مثل آلبانی و یوگسلاوی و در قسمتی از خاک فرانسه هم پیشروی داشتند و اسلام را در اروپا هم گسترش دادند. ولی از آنجایی که بین آحاد امت اسلامی این عقده های روانی و قومی بود صلیبی ها که نمی توانستند در میدان جنک، لشگریان اسلام به رهبری خلفای عثمانی را شکست دهند به قکر توطئه افتادند و از این عقده های روانی و قومی استفاده کردند و عربها و ایرانی ها رابر علیه خلافت عثمانی شوراندند و به آنها اسلحه دادند که با حکومت عثمانی بجنگندند، بنابراین جنگ لشکریان اسلام با صلیبیان اروپا تبدیل شد به جنگ در داخل امت اسلامی یعنی جنگ عربها با ترک ها و جنگ ایرانی ها با ترکها و بدین طریق با تضعیف خلافت عثمانیها از صلیبی ها شکست خوردند و از فرانسه و اتریش و یوگسلاوی و اسپانیا تا بوسنیا و آلبانیا و تا استانبول عقب نشینی کردند و صلیبیها خلافت را ساقط و یک حکومت سکولار به وجود آوردند.

آنها از مردم خواستند تمام سنت های اسلامی را تغییر دهند، کت و شلوار بپوشند و کراوات بزنند و حتی خطشان را که عربی بود به لاتین تغییر دادند. مشترکات مسلمانان را تغییر دادند تا مبادا اینها با مشترکاتشان دوباره خلافت را در جهان اسلام برقرار کنند. صلیبیها تمام سرزمین های اسلامی را که تحت حکومت عثمانی بود، گرفتند و از اروپا تا شمال آفریقا و خاورمیانه تا شبه جزیره عربستان و شبه قاره هند و تا نزدیکی های پیشاورپیشروی کردند و در آنجا افغانها جلوی پیشروی آنها را گرفتند. افغانها بیش از 27000 سرباز انگلیسی را کشتند و انگلیسی ها مجبور شدند با افغانها پیمان عدم تجاوز ببندند و این پیمان در تاریخ به نام دوراند لاین (مرز مستقل پاکستان و افغانستان) مشهوراست. صلیبی ها بیش از دو قرن در سرزمین های اسلامی با سیاست" تفرقه بیانداز و حکومت کن" حکومت کردند. بین مردم تفرقه های قومی و مذهبی انداختند تا بتوانند حکومت کنند، چند سالی بدین منوال گذشت تا علما و روشنفکرانی در سرزمینهای اسلامی به پا خواستند. مثل سید قطب که در مصر با افکار ناسیونالیستی مبارزه کرد. در آن زمان انگلیس ها افکار ناسیونالیستی را خیلی تقویت میکردند و افتخار را در عربیت می دانستند ولی سید قطب با استفاده از کتب و تفسیر قرآن برای مردم بیان داشت که: " إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ " یعنی طبق قرآن همه مؤمنان با هم برادرند خواه عرب باشند خواه غیر عرب.

سید جمال الدین اسد آبادی در افغانستان که برخی او را ایرانی و برخی افغانی می دانند. روشنفکری بود که مردم را به دشمنی با استعمار صلیبی که سرزمینهای ما را اشغال کرده بود دعوت کرد و آنها را از دشمنی شیعه و سنی بازداشت. همچنین در پاکستان هم همینطور، و شاعر و فیلسوفی به نام اقبال لاهوری هم سعی کرد با اشعارش مردم را به اتحاد دعوت و از اختلاف شیعه و سنی و عرب و عجم بازدارد. این دانشمندان و روشفکران موجی از آگاهی و بیداری در جهان اسلامی ایجاد و مسلمانان را در مسیری جدید داخل کردند و مبارزات در همه جا آغاز شد از آنجا که اراده خدا نبود در مصر و افغانستان و پاکستان و هند انقلاب اسلامی به پیروز نرسید اما اراده خدا این بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان الله علیه در ایران به پیروزی رسید. این اراده خداست که می فرماید: " وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ " یعنی خدا می خواست گروهی که در زمین مورد ستم و ظلم واقع شدند و سرمایه هایشان غارت شده را به پیروزی برساند و حکومت عدل الهی را توسط این مسلمان ها در جهان برقرار کند و حکومت استعماری صلیبی را از بین ببرد.

امام خمینی با اخلاص و ایمان قوی که داشت با قاطعیت در مسیر اراده خدا قرار گرفت و توانست در این شرایط سخت، تمام نیروهای مسلمان اعم از شیعه و سنی را بسیج کند حتی نیروهایی که اعتقاد اسلامی هم نداشتند را بر ضد یک نظام طاغوتی و دیکتاتور بسیج کند و خداوند هم او را یاری کرد و انقلاب با قاطعیت و اخلاص امام خمینی و ملت ایران به پیروزی رسید و به مسلمانا ن جهان یک روحیه دیگری داد. تا پیش از آن همه خیال میکردند این ظلم و ستمی که بر آنها هست، جبر تاریخ است ولی به آنها ثابت شد که این اسارت و جبر تاریخ نیست و خدا یار و یاور آنهاست اگر متحد شوند و از اختلافات دست بردارند و اسلام ناب محمدی را انتخاب کنند خداوند به آنها نصرت میدهد. همانطور که در ایران داد.

* نقش انقلاب اسلامی ایران در بیداری مسلمانان افغانستان ولبنان و عراق و بحرین را چگونه ارزیابی می کنید.

بر اساس همین تحلیلی که عرض شد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی روح جدیدی در تمام مسلمانان جهان دمید و همه فهمیدند که این اسلام آن اسلام اسارت و ذلتِ تحت سلطه استعمارگران نیست. بلکه اسلام محمدی و اسلامی بر پایه ولایت است و وقتی امام نظام ولایت فقیه را ایجاد کردند، به همه مسلمانان گفتند ولایت بر مسلمین باید ولایت فقیه باشد که دنباله ولایت انبیا و کتب آسمانی است. بر این اساس تمام ملتها به پا خاستند و حرکتها و نهضت های اسلامی آغاز گردید در افغانستان و مصر و ترکیه و تونس و الجزایر و همه ملتهای اسلامی به پا خاستند.

* اوضاع کنونی کشورهای اسلامی را به لحاظ مقوله بیداری اسلامی چگونه ارزیابی می کنید و فرصتها و تهدیدهای بیداری اسلامی در این کشورها را بیان بفرمایید.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی استعمار صلیبی متوجه شد که این انقلاب، انقلاب ایرانی نیست. بلکه یک انقلاب جهانی است و اثراتش را در تمام جهان می گذراد. کما اینکه اثر گذار هم بود و حرکت ها و قیام ها در تمام جهان شکل گرفت. پس شروع کردند به توطئه از داخل و خارج که انقلاب اسلامی ایران را در نطفه خفه کنند، دوباره سیاست تفرقه پراکنی شان را آغاز کردند تا اقوام ترک و کرد و بلوچ و عرب را بر علیه نظام اسلامی بشورانند. ولی از آنجا که این انقلاب به اراده خدا بود تمام این توطئه ها به ارداه خداوند شکست خورد. استعمار صلیبی دید انقلاب اسلامی به سرعت در حال اثرگذاری بر افغانستان و شمال آفریقا و... است. برای جلوگیری از این خطر اتحاد شوروی به افغانستان حمله کرد تا جلوی پیشروی این جریان را بگیرد و از این طرف هم آمریکای ها به صدام اشاره می کنند که به ایران حمله کند و از عربها می خواهند به صدام پول بدهد تا صدام بتواند به ایران حمله کند و از این طریق اجازه ندهند انقلاب از حدود ایران خارج شود و در جهان اسلام تاثیر گذار بشود. بعد از 10 سال اتحادیه شوروی با تمام قدرت نظامی اش در افغانستان شکست خورد و عقب نشینی کرد. البته افغانها اسلحه و تجهیزات مدرنی نداشتند که با ابر قدرتی مثل شوری بجنگند. بلکه بزرگترین قدرت آنها ایمانی بود که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در آنها ایجاد شده بود که خدا یار و یاور آنها است و خداوند نصرت می دهد هرکه را دربرابر کفر بایستد. آنها همیشه در نمازهایشان دعا میکردند " اللهم انصر الاسلام والمسلمین و اخذل الکفار و المنافقین اللهم فرق جمعهم، خرب بنیانهم و قلب تدابیرهم " و خداوند دعاهایشان را مستجاب کرد و روسها در افغانستان شکست ایدئولوژی خوردند نه شکست نظامی.آنها براساس فلسفه ای که داشتند فکر می کردند مارکسیسم علم انقلاب است یعنی اگر میخواهید جایی انقلاب کنید باید افکار مارکسیستی را گسترش دهید و حزب طبقه کارگر تشکیل دهید و کارگرها را متحد کنید و بعد کارگر ها اعتصاب کنند و مملکت را بگیرند. ولی دیدند در ایران حزب طبقه کارگر بود، حزب کمونیست بود ولی اینها نتوانستند انقلاب کنند و یک روحانی مجاهدی مثل امام آمد و انقلاب کرد.

وقتی در افغانستان وارد شدند دیدند که مردم افغانستان هم با الهام از این ایدئولوژی اسلامی با دست خالی می جنگند، رفتند و تجدید نظر کردند و شخصی به نام گورباچوف گفت فلسفه مارکسیست علم انقلاب نیست، از افغانستان عقب نشینی کردند و حزب کمونیست را منحل و اتحادیه شوروی هم فروپاشید. اروپا شرقی هم آزاد شد و دیوار برلین هم از بین رفت. پس این اراده خدا بود که اتحادیه شوری هم در برابر انقلاب اسلامی در افغانستان شکست خورد و کسانی که میخواستند انقلاب اسلامی را در ایران محدود کنند نتوانستند. صلیبیها بعد از شکست اتحادیه شوروی بیکار ننشستند. می دانیم که اتحادیه شوروی و کشورهای اروپای شرقی پیمانی نظامی به نام پیمان ورشو داشتند و در مقابل آن اتحادیه اروپای غربی و آمریکا پیمان نظامی به نام ناتو داشتند. پیمان ورشو و ناتو بر سر تقسیم منافع کشورهای اسلامی با هم در حال جنگ سرد بودند. ولی وقتی اتحادیه شوروی فروپاشید و پیمان ورشو منحل شد پیمان ناتو هم باید منحل میشد ولی اعضای ناتو گفتند ناتو را منحل نمی کنیم و آن را برای مقابله با بنیادگریهای شرق لازم داریم. بنیادگریهای شرق یعنی انقلاب در افغانستان و ایران و عراق. الآن شما می بینید که ناتو در افغانستان است و آقای جورج بوش رئیس جمهور آمریکا اعلام کردکه ما جنگ صلیبی را بر علیه تروریسم آغاز می کنیم. یعنی این انقلابی های مسلمان را تروریسم خواند. البته به عقیده من آنها جنگ صلیبی را آغاز نکردند و جنگ صلیبی از قبل ادامه دارد و آقای بوش و ناتو جنگ صلیبی را تشدید کردند. ولی خوشبختانه از آنجا که خداوند می فرماید " إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم" و همچنین می فرماید " وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه " خدواند مردم مجاهد را بر علیه ناتو هم پیروز کرد و ناتو الان بعد از 12 سال در حال فرار از افغانستان است به طوری که اگر دقت کنیم می بینیم در انتخابات ریاست جهوری آمریکا تقریبا 8 سال پیش آقای اوباما در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری گفت که من اگر انتخاب بشوم نیروهای آمریکا را از افغانستان و عراق بیرون میاورم و با این شعار پیروز شد، یعنی مردم آمریکا با نظر آقای بوش که جنگ صلیبی در افغانستان به راه انداخت مخالف بودند و به اوباما رای دادند. یعنی دکترین نظریه جنگ صلیبی در داخل خود آمریکا شکست خورد و آمریکا و ناتو هم در افغانستان در جنگ ایدئولوژی شکست خوردند.

* بیش از یک میلیارد جمعیت اهل سنت دنیاست و دشمنان اسلام برای خنثی سازی توان بالای این جمعیت با طرح توطئه هایی از جمله گروهکهای تکفیری از یکسو و گروهک های تروریستی خشن با نامهای اسلامی از سوی دیگر، همچنین تحریک احساسات مذاهب اسلامی از طریق رسانه های ساخته دست استعمار در لندن و دیگر مراکز سعی در ایجاد و گسترش جنگهای داخلی در بین مسلمانان دارند . تحلیل و توصیه شما در این مورد چیست؟

همانطور که گفته شد نیروهای ابر قدرت شوروی در افغاستان نتوانستند بمانند و نیروهای ناتو که متشکل از3 ابر قدرت یعنی آمریکا، فرانسه و انگلیس است هم نتوانستند بمانند. تمام این ابر قدرتها و استعمارگران به این نتیجه رسیدند که در میدان جنگ نمی توانند با مسلمانان مقابله کنند و به همان سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن توسل جستند تا مسلمانها خودشان، خودشان را از بین ببرند و از این طریق بر آنها مسلط و تمام سرمایه هایشان را به غارت ببرند. می بینیم که دستگاههای تبلیغاتی و رادیو و تلویزیون آنها همه با هدف ایجاد تفرقه فعالیت می کنند. حتی سایت های شیعه ایجاد کردند تا به سنی ها فحاشی کند و سایت هایی برای سنی ها که به مقدسات شیعه توهین کنند تا با این تحریکات جنگهای شیعه و سنی را ادامه دهند و بتوانند از وحدت و همبستگی مجدد امت اسلامی جلوگیری کنند و از گسترش حکومت اسلامی جهانی و به خطر افتادن منافعشان جلوگیری کنند.   ادامه دارد 


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک